عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



من از زندگی تو هوات خستم ازت خستمو باز وابستم نگو ما کجاییم که شب بین ماست خودم هم نمیدونم این جا کجاست..... "خوش اومدی"

نطز شما در مورد این وبلاگ؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان eshgh+2 و آدرس asheghoneha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 29
بازدید ماه : 138
بازدید کل : 114574
تعداد مطالب : 185
تعداد نظرات : 101
تعداد آنلاین : 1

فونت زیبا ساز msg = "عنوان صفحه "; msg = "..." + msg;pos = 0; function scrollMSG() { document.title = msg.substring(pos, msg.length) + msg.substring(0, pos); pos++; if (pos > msg.length) pos = 0 window.setTimeout("scrollMSG()",200); } scrollMSG();

کد متحرک کردن عنوان وب

دریافت کد خوش آمدگویی

کد عروسک مرلین

کد پیغام هنگام راست کلیک


آمار مطالب

:: کل مطالب : 185
:: کل نظرات : 101

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 29
:: بازدید ماه : 138
:: بازدید سال : 891
:: بازدید کلی : 114574

RSS

Powered By
loxblog.Com

eshgh+2

سهراب سپهری
یک شنبه 27 فروردين 1391 ساعت 23:15 | بازدید : 777 | نوشته ‌شده به دست رها | ( نظرات )

یاد سهراب سپهری بخیر:

قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به آب دور خواهم شد از این خاک غریب که در ان هیچکسی نیست که در بیشه ی عشق قهرمانان را بیدار کند.....

قایق از تور تهی

و دل از ارزوی مروارید

هم چنان خواهم راند

نه به ابی ها دل خواهم بست

نه به دریا-پریانی که سر از اب به در میاورند

و در ان تابش تنهایی ماهی گیران

میفشانند فسون از سر گیسوهاشان

همچنان خواهم راند........

پشت دریا ها شهریست

قایقی باید ساخت

قایق تنها بر دریای سیاه


|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
عشق خدایی
یک شنبه 27 فروردين 1391 ساعت 23:11 | بازدید : 853 | نوشته ‌شده به دست رها | ( نظرات )

عشق فقط عشق خدایی/ نداره غمو جدایی

نداره چشم انتظاری/ لحظه های بیقراری


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
عشق اول.....
یک شنبه 27 فروردين 1391 ساعت 22:45 | بازدید : 692 | نوشته ‌شده به دست رها | ( نظرات )

میگن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولی نیست

میگذره یه عمری اما از خیالت رفتنی نیست

داغ عشق هیشکی مثل اون که پس میزندت نیست

چه بده تنها شی وقتی هیچکسی هم قدمت نیست


|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
سکوت مرگ....
جمعه 25 فروردين 1391 ساعت 14:22 | بازدید : 675 | نوشته ‌شده به دست رها | ( نظرات )

میخوای بمیرم برات

 


 

بخوای بمیرم برات
برم به خواب چشمات

 


 

حس لطیف خوندن

 


 

بخوای بمیرم برات
قشنگه با تو موندن

 


 

میرم به خواب چشمات
یاس قشنگ و نازم

 


 

به داشتنت می نازم
تو بهترین صدایی

 


 

کجا ازم جدایی
خواب عروسکهایی

 


 

راز بنفشه هایی
هرجا که پا بزاری

 


 

شکوفه بهاری
دوست دارم تا آخر

 


 

تا آخرای باور
تا آخر زمونه

 


 

این خط و این نشونه
گلدونا با رفاقت

 


 

آینه ها با حسادت
هرکی یه جور یارته

 


 

یه جور گرفتارته
میخوای بمیرم برات

 


 

بخوای بمیرم برات
برم به خواب چشمات

 


 

میرم به خواب چشمات
حس لطیف خوندن

 


 

بخوای بمیرم برات
قشنگه با تو موندن

 


 

میرم به خواب چشمات


 


|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
عاشقتم!!
جمعه 25 فروردين 1391 ساعت 14:17 | بازدید : 756 | نوشته ‌شده به دست رها | ( نظرات )

i love you

هوایی که تو توش نفس می کشی

 


 

عطر گلش به اسمون می رسه


 

کسی که دیونه ی چشمات می شه


 

مثل من اخر به جنون می رسه...


 

                                              


 

 جاده ای که تو توش قدم می ذاری


 

  تا کهکشون راه شیری میره...


 

  به هرکی مثل من نگاه بندازی


 

  یه عمری قلبش به اسیری می ره....


 

 


 

اتاقی که خواباتو توش میبینی   


 

بدونه اینکه بدونی بهشته


 

 زیبا نمیدونم چرا یه جوری


 

اسم تورو خدا با من نوشته...


 

                                            


 

  شاخه گلی که تو میگیری دستت


 

  تو هیچ خزونی دیگه خم نمیشه


 

 زیبا بذار هرچی که خواستن بگن


 

 از عشق من به تو که کم نمی شه!..


 

                                          


 

اب زلالی که ازش می نوشی  


 

حس میکنه زود رسیده به دریا


 

قطره ی ابم دیگه خوب می فهمه


 

دریا یعنی تو.یعنی عشق زیبا...


 

                                        


 

 سقفی که بالای سرت می شینه


 

چقدر به بالا بودنش می نازه...


 

 اون تنها سقفیه که توی دنیا


 

 بازی و اسمون بهش می بازه...


 

                                            


 

فقط یه خطش رو برات نوشتم


 

زیبای ماه من اینا بهانس..


 

اینا همه گذشتن از جنونه


 

اینا همش رد شدن از ترانس...


 

 


 

 


 

  به کل ادما حسودیم می شه


 

  شاید یه بار اسم تورو بیارن


 

  به اونا که زیبا میخوام بدونی


 

  اندازه ی من تورو دوست ندارن....


|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
چقدر خواب ببینم؟؟؟؟؟
سه شنبه 15 فروردين 1391 ساعت 17:58 | بازدید : 825 | نوشته ‌شده به دست رها | ( نظرات )

چقدر خواب ببینم که مال من شده ای ؟
و شاه بیت غزل های لال من شده ای ؟
چقدر خواب ببینم که بعد آن همه بغض
جواب حسرت این چند سال من شده ای ؟
چقدر حافظ یلدانشین ورق بخورد ؟
تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای
چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم ؟
خدا نکرده مگر بی خیال من شده ای ؟
هنوز نذر شب جمعه های من این است
که اتفاق بیفتد حلال من شده ای
که اتفاق بیفتد کنار تو هستم
برای وسعت پرواز بال من شده ای
میان بغض و تبسم میان وحشت و عشق
تو شاعرانه ترین احتمال من شده ای
مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست
چقدر خواب قشنگیست مال من شده ای


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تا تب لبهای تو.............
سه شنبه 15 فروردين 1391 ساعت 17:56 | بازدید : 649 | نوشته ‌شده به دست رها | ( نظرات )

تا تب لبهای تو میگیرد ازمن ،اختیار
میشوم تسلیمِ آشوبِ دلِ بی بندوبار
خیره ات میمانم ازبس،پینه میبندد نگاه
گاه هم میبویمت ، میبوسمت دیوانه وار
شوق لمست ،بی امان، تکثیر دارد میشود
وقتِ تکرارِ تو، درآئینه های بیقرار
دستپاچه میشوم، ازشیوه ی چشمان تو
میزنم بر خشت خشتِ عشق، مُهر اعتبار
آرزوها در حریمِ باورم گل میکنند
چشم بندی نیست ، پیوندِ کویرو جویبار


|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
روز های خوب باهم بودنمان گذشت!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سه شنبه 15 فروردين 1391 ساعت 17:47 | بازدید : 770 | نوشته ‌شده به دست رها | ( نظرات )


روزهاي خوب باهم بودنمان گذشت ...
روزهايي که با چند خاطره تلخ و شيرين به سر رسيد و
تنها يادگار از آن روزها يک قلب شکسته برجا ماند.
روزهاي شيرين عاشقي گذشت و امروز من تنهاي تنهايم ، گذشت
و اينک دلم هواي تو را کرده است...
دلم تنگ است براي آن لحظه هاي شيرين با هم بودنمان !
دلم براي گرفتن آن دستان مهربانت ، بوسه بر روي گونه زيبايت تنگ شده است...
کاش دوباره آن روزهاي شيرين عاشقي مان تکرار مي شد ، کاش دوباره
مي توانستم آن صدايي که شب و روز به من آرامش ميداد را بشنوم...
دلم براي آن خنده هاي قشنگت تنگ شده است عزيزم...
تو رفتي و تنها چند خاطره که هيچگاه نمي توانم فراموش کنم بر جا گذاشتي...
خاطره هايي که ياد آن اين دل عاشقم را مي سوزاند....
دلم بدجور براي تو تنگ است عزيزم....
برگرد! بيا تا فصه نيمه تمام عشق را با شيريني به پايان برسانيم...
برگرد تا قصه من و تو پايانش تلخ و غم انگيز نباشد!
دلم براي لحظه هاي ديدار با تو تنگ شده است...
چه عاشقانه دستانم را مي گرفتي و در کنارم قدم ميزدي ، چه
عاشقانه مرا در آغوش خود مي فشردي و به من مي گفتي که مرا دوست مي داري!
چرا رفتي از کنارم؟ تو رفتي و من تنهاي تنها در اين دنياي
بي محبت با چند خاطره تلخ مانده ام...
برگرد تا دوباره آن خاطره هاي شيرين با هم بودنمان تکرار شود....
دلم بدجور براي تو ، براي حرفهايت ، درد دلهايت ، صداي گريه هايت تنگ شده است..
عزيزم برگرد تا دوباره جان بگيرم و مني که اينک خسته از زندگي ام نفس بگيرم....
با آمدنت مرا دوباره زنده کن و احساس را در وجودم شعله ور کن
تا عاشقانه تر از هميشه از تو و آن عشق پاکت بنويسم...
عزيزم برگرد تا دوباره جان بگيرم
و مني که اينک خسته از زندگي ام نفس بگيرم...


|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
عشق یعنی؟؟؟؟؟
سه شنبه 15 فروردين 1391 ساعت 17:41 | بازدید : 828 | نوشته ‌شده به دست رها | ( نظرات )

 

تعدادى از متخصصان این پرسش را از گروهى از بچه هاى ٤ تا ٨ ساله پرسیدند که: «عشق یعنى چه؟» 
پاسخ هایى که دریافت شد عمیق تر و جامع تر از حدّ تصوّر هر کس بود. در اینجا بعضى از این پاسخ را براى شما می آوریم:


• هنگامى که مادربزرگم آرتروز گرفت دیگر نمی توانست دولا شود و ناخنهاى پایش را لاک بزند. بنابراین، پدربزرگم همیشه این کار را براى او می کرد، حتى وقتى دستهاى خودش هم آرتروز گرفت. این یعنى عشق. (ربکا، ٨ ساله)


• وقتى یک نفر عاشق شما باشد، جورى که اسمتان را صدا می کند متفاوت است. شما میدانید که اسمتان در دهن او در جاى امنى قرار دارد. (بیلى، ٤ ساله)

 

تعدادى از متخصصان این پرسش را از گروهى از بچه هاى ٤ تا ٨ ساله پرسیدند که: «عشق یعنى چه؟» 
پاسخ هایى که دریافت شد عمیق تر و جامع تر از حدّ تصوّر هر کس بود. در اینجا بعضى از این پاسخ را براى شما می آوریم:


• هنگامى که مادربزرگم آرتروز گرفت دیگر نمی توانست دولا شود و ناخنهاى پایش را لاک بزند. بنابراین، پدربزرگم همیشه این کار را براى او می کرد، حتى وقتى دستهاى خودش هم آرتروز گرفت. این یعنى عشق. (ربکا، ٨ ساله)


• وقتى یک نفر عاشق شما باشد، جورى که اسمتان را صدا می کند متفاوت است. شما میدانید که اسمتان در دهن او در جاى امنى قرار دارد. (بیلى، ٤ ساله)


• عشق هنگامى است که یک دختر به صورتش عطر می زند و یک پسر به صورتش ادوکلن می زند و با هم بیرون می روند و همدیگر را بو می کنند. (کارل، ٥ ساله)


• عشق هنگامى است که شما براى غذا خوردن به رستوران می روید و بیشتر سیب زمینى سرخ کرده هایتان را به یکنفر می دهید بدون آن که او را وادار کنید تا او هم مال خودش را به شما بدهد. (کریس، ٦ ساله)


• عشق هنگامى است که مامانم براى پدرم قهوه درست می کند و قبل از آن که جلوى او بگذارد آن را می چشد تا مطمئن شود که مزه اش خوب است. (دنى، ٧ ساله)


• اگر می خواهید یاد بگیرید که چه جورى عشق بورزید باید از دوستى که ازش بدتان می آید شروع کنید. (نیکا، ٦ ساله)
(ما به چند میلیون نیکاى دیگر در این سیاره نیاز داریم)


• عشق هنگامى است که به یکنفر بگوئید از پیراهنش خوشتان می آید و بعد از آن او هر روز آن پیراهن را بپوشد. (نوئل، ٧ ساله)


• عشق شبیه یک پیرزن کوچولو و یک پیرمرد کوچولو است که پس از سالهاى طولانى هنوز همدیگر را دوست دارند. (تامى، ٦ ساله)


• عشق هنگامى است که مامان بهترین تکه مرغ را به بابا میدهد. (الین، ٥ ساله)


• هنگامى که شما عاشق یک نفر باشید، مژه هایتان بالا و پائین میرود و ستاره هاى کوچک از بین آنها خارج می شود. (کارن، ٧ ساله)


• شما نباید به یکنفر بگوئید که عاشقش هستید مگر وقتى که واقعاً منظورتان همین باشد. اما اگر واقعاً منظورتان این است باید آن را زیاد بگوئید. مردم معمولاً فراموش میکنند. (جسیکا، ٨ ساله)

 
 و سرانجام ...برنده ما یک پسر چهارساله بود که پیرمرد همسایه شان به تازگى همسرش را از دست داده بود. پسرک وقتى گریه کردن پیرمرد را دید، به حیاط خانه آنها رفت و از زانوى او بالا رفت و همانجا نشست. وقتى مادرش پرسید به مرد همسایه چه گفتی؟ پسرک گفت: "هیچى، فقط کمکش کر

• عشق هنگامى است که یک دختر به صورتش عطر می زند و یک پسر به صورتش ادوکلن می زند و با هم بیرون می روند و همدیگر را بو می کنند. (کارل، ٥ ساله)


• عشق هنگامى است که شما براى غذا خوردن به رستوران می روید و بیشتر سیب زمینى سرخ کرده هایتان را به یکنفر می دهید بدون آن که او را وادار کنید تا او هم مال خودش را به شما بدهد. (کریس، ٦ ساله)


• عشق هنگامى است که مامانم براى پدرم قهوه درست می کند و قبل از آن که جلوى او بگذارد آن را می چشد تا مطمئن شود که مزه اش خوب است. (دنى، ٧ ساله)


• اگر می خواهید یاد بگیرید که چه جورى عشق بورزید باید از دوستى که ازش بدتان می آید شروع کنید. (نیکا، ٦ ساله)
(ما به چند میلیون نیکاى دیگر در این سیاره نیاز داریم)


• عشق هنگامى است که به یکنفر بگوئید از پیراهنش خوشتان می آید و بعد از آن او هر روز آن پیراهن را بپوشد. (نوئل، ٧ ساله)


• عشق شبیه یک پیرزن کوچولو و یک پیرمرد کوچولو است که پس از سالهاى طولانى هنوز همدیگر را دوست دارند. (تامى، ٦ ساله)


• عشق هنگامى است که مامان بهترین تکه مرغ را به بابا میدهد. (الین، ٥ ساله)


• هنگامى که شما عاشق یک نفر باشید، مژه هایتان بالا و پائین میرود و ستاره هاى کوچک از بین آنها خارج می شود. (کارن، ٧ ساله)


• شما نباید به یکنفر بگوئید که عاشقش هستید مگر وقتى که واقعاً منظورتان همین باشد. اما اگر واقعاً منظورتان این است باید آن را زیاد بگوئید. مردم معمولاً فراموش میکنند. (جسیکا، ٨ ساله)

 


|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
چهار شنبه 2 فروردين 1391 ساعت 2:10 | بازدید : 827 | نوشته ‌شده به دست رها | ( نظرات )

ســــــــــــــــــلام سال نو رو به همگی تبریک میگم امیدوارم سال خوبی براتون باشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 


|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8